^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

سلام
محمد هستم ، با وبلاگ جوجه دانشجو در خدمت شما
سعی میکنم مطالب درست و حسابی و بدون کپی پیست داخل وبلاگ بذارم
نظر یادتون نره خواهشا

هر جا که آید نام تو بی خود شوم از خویش تن
آید شب و روزی که من پایت بریزم جان و تن
(اینم طبع شعری من)

طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است

سبک مداحی : شور

هزینه: 14 صلوات

ثواب این شعر هدیه می شود به ارواح مطهر شهدا بخصوص شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی

جوونم فدات

به فدای یک لحظه نگات

جوونم فدات

به فدای تک تک نوکرات

جونم فدات جونم فدات

 

تنگه دلم

برا حرمت تنگه دلم

سخته خانوم

دوری از تو سخته خانوم

سخته خانوم سخته خانوم

 

دل من سنگه اما باز تنگه

حتی سنگم از دوری تو دلش تنگه

 

منو بخرم

یه شبی کربلا ببرم

منو بخرم

دمشق و سامرا ببرم

منو بخرم

به قصد نوکری ببرم

 

یا رقیه (س) بی بی سه ساله من

یا رقیه (س) تموم دارایی من

یا رقیه (س) همه دین و دنیای من

 

 

بر سینه میزنم که مبادا درون آن

غیر رقیه (س) جا کند هیچ عشق دیگری

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۴۱
محمد

مدح مولا علی (ع) که قبلا خداوند توفیق داده بود و سروده بودم

 

 

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند. هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد. 
هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛ و هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.» 
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.» 

بحارالانوار، ج 38، ص 196، حدیث 4 ------ امالی صدوق

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۵۹
محمد

سلام

مطلب اول

طاعات و عباداتتون قبول باشه ... ماه رمضون خوش میگذره؟؟

http://dl.zakerin.ir/Media/files/Maddahi/HamidAlimi/1396/Shab21Ramazan/Alimi-Shab21Ramazan1396[05].mp3

اینم یه مداحی مخصوص ماه رمضون مهمون بنده 

 

مطلب دوم (شما بگید)

این چند روزه دارم به این فکر میکنم که اگر قرار شد برنامه ای رو که نوشتم رو توی وبلاگ آموزش بدم. آموزش متنی بذارم یا ویدیویی؟؟

چون آموزش متنی فقط نوشتنه و قابل تصحیح اما آموزش ویدیویی یکم سخته (تا حالا تجربه نداشتم)

 

مطلب سوم (مهمون من)

 

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست

می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست

می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی

چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست

باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟

باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست

شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند

یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی

دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟

وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو

پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست

میروی و خانه لبریز از نبودت میشود

باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست

#

رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است

باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

 

منبع: http://pirbadian.blogsky.com

 

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۵۳
محمد

سلام

در حیاط مسجد مقدس جمکران مشغول دعا و مناجات و توسل به محضر حضرت بقیه الله (روحی فداه) بودم که ناگهان سیدی با عظمت را دیدم با خود گفتم این سید از راه رسیده و شاید تشنه باشد به طرف او رفتم و لیوان آبی که در دستم بود به ایشان دادم . . .

وقتی لیوان را به ایشان دادم از او خواستم برای فرج امام زمان (ع) دعا بفرمانید.
ایشان پس از نوشیدن آب لیوان را به من پس داده و فرمودند:
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند اگر بخواهند دعا میکنند و فرج ما می رسد.

تا این را فرمودند من نگاه کردم دیدم آن حضرت در کنار ما نیستند و هر چه به اطراف نگاه کردم اثری از ایشان ندیدم که ناگاه متوجه شدم امام زمان (ارواحنا فداه) را ملاقات نموده ام.

(مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی)

****

یه بنده خدایی بود هر روز شمشیرش رو تیز میکرد و هی به امام زمان (عج) میگفت : امام زمان (عج) چرا ظهور نمیکنی ؟؟ ببین دارم شمشیرمو تیز میکنم ... دارم آماده میشم که توی رکاب تو شمشیر بزنم ... 

میگن یه شبی خواب دید که موعود فرارسیده و امام زمان (عج) ظهور کرده ... میان در خونش میگن : فلانی تو که شمشیرتو تیز میکردی و منتظر اومدن حضرت بودی بلندشو بریم یاری حضرت ... طرف میبینه انگار بحث جدیه ... الان باید بره بجنگه ... میگه : واقعیتش نمیدونم شمشیرمو کجا گذاشتم ، شما برید من پیداش که کردم خودم میام ...

****

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...! 

 

(جلیل صفربیگی)

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۰۰
محمد

این داستان واقعی است ... فقط شامل کمی تغییرات شده

 

 

طبق معمول خونه ریخته بهم بود ... پاسورا یه طرف ریخته بودن ... قلیون یه طرف ... تلوزیون (ماهواره) روشن بود و داشت سر و صدا میکرد ... خونه مجردیه دیگه ... بخور و بریز و بپاش 

خودمم سرگرم بودم ... یکم به ماهواره نگاه میکردم و یکم به گوشی ... همین طور مشغول بودم که یه دفعه آیفون خونه به صدا در اومد ...

پیش خودم گفتم : کیه الآن نصف شبی ... من که به کسی نگفته بودم بیاد ...

رفتم و آیفون رو برداشتم ... گفتم : بله ... توی مانیتور آیفون دیدم یه جوون خوشگل و خوش قد و بالاس ... تعجب کردم با خودم گفتم : از رفیقام که نیس ... تا حالا هم که ندیدمش ... پس یعنی کیه ؟

گفت : سیدمهدیم میشه بیام بالا ؟؟

یه نگاه به خونه انداختم دیدم اوضاع بدجور بی ریخته ... بهش گفتم : مشکلی نیست یکم صبر کنین تا بیام درو باز کنم ... آیفون رو گذاشتم و شروع کردم به جمع کردن خونه ... هر چیزی رو که میدیدم شاید به چشمش جالب نیاد رو جمع کردم ... بعدشم دویدم پشت در و درو باز کردم ...

دیدم کسی پشت در نیست ... دویدم تو کوچه و تو کوچه رو نگاه کردم ... پیش خودم گفتم : نکنه رفتش ... زشت شد اینجوری 

دیدم ته کوچه داره میره ... داد زدم : آسد پس کجا داری میری ؟ بیا بالا پس ... روشو برگردوند طرف من ... دیدم صورتش خیسه اشکه ...

بهم گفت : در خونه همتونو زدم ولی کسی راهم نداد تو خونش ...

 

 

 

پ.ن: داستان برگرفته از کلیپ پایینه 

https://as6.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/9708800fe45ac438dae32b2d47d6a3269919860-360p__13168.mp4

 

پیشاپیش ولادت با سعادت حضرت مهدی موعود (عج) بر همه شما عزیزان و بخصوص شیعیان آن حضرت مبارک باد .

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۷
محمد

http://dl.zakerin.ir/Media/files/Maddahi/HaajMahdiAkbari/1392/Fatemieh/Akbari-Fatemieh2Karaj1392[05].mp3

 

سلام مداحی بالا رو گوش بدین ... 

بنده حقیر رو از دعاتون بی نصیب نفرمایید ...

 

 

 

ثواب این پست برسه به رفیقم آقا جواد ( شهید جواد محمدی )

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمد

سلام

سال نو مبارک باشه

سال 97 به لطف خدا یه سال خیلی خوبی برای من بود ...

از شروع سال توی دهلاویه تا اربعین کربلا و بعدش مشهد و آخرش هم پایان سال با خادم الشهدا ...

ان شاالله امسال سال ظهور امام زمان (عج) باشه و ما هم لایق سربازی ایشون بشیم ...

نوزادها ، جوون شدن ... جوونا پیر شدن ... پیرها مردن ولی داغ ظهور تو بر دل ما ماند ...

 

خب بریم سراغ سوتی یکی از دوستان عزیز ...

جایی بودیم با بچه ها و گرم صحبت کردن همین طور که داشتیم صحبت می کردیم ، یکی از بچه ها که چار-پنج تا گونی پشت سرش بود پرید بالا که بشینه روی گونی ها ... و اونجا بود که یه دفعه ما دیدیم بنده خدا محو شد ، بعد که نگاه کردیم دیدم پخش شده روی زمین و نمیتونه از جاش بلند بشه ، آخه حواسش نبود گونی های پشت سرش سبزی خشک شده هستن نه لوبیا :)))

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۲۹
محمد

Related image

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌

که‌ کند مادر تو با من‌ جنگ‌

هرکجا بیندم‌ از دور کند

چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌

با نگاه‌ غضب‌ آلود زند

بر دل‌ نازک‌ من‌ تیری‌ خدنگ‌

مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌

شهد در کام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ ترا

تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌

باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌

روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌

دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌

تا برد زاینه‌ قلبم‌ زنگ‌

عاشق‌ بی‌ خرد ناهنجار

نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌

حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد

خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ زبنگ‌

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌

سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ‌

قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود

دل‌ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ‌

از قضا خورد دم‌ در به‌ زمین‌

و اندکی‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز

اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌ فرهنگ‌

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود

پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌

آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ‌:

آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌

آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۳۱
محمد

بسم رب الحیدر

 

تو هارونی و من موسی

پیمبر نیستی ، تنها

امام مسلمینی تو

فدایت دخترم زهرا (س)

 

فدای دخترم زهرا (س)

تمام مردم دنیا

شود هم نام تو ، حیدر

علی اکبر گل لیلا

 

تویی اول تویی آخر

تویی باطن تویی ظاهر

تو با حقی و حق با تو

تو در جنگاوری ماهر

 

ز تیغ ذوالفقار تو 

امانی نیست دشمن را

به هنگام رجزهایت

قراری نیست دشمن را

 

چه عمرو باشد و سفیان

چه باشد جمله از رندان

شود مانند عمرِعاص

برای حفظ جان ، عریان

 

ثواب این چند بیت شعر برسه برای سلامتی و عاقبت بخیری حاج احمد متوسلیان

 

اگر خدا قابل بدونه این شعر رو به لطف و کرم اهل بیت علیهم السلام گفتم (خدا توفیقمون بده بازم ادامه میدیم)

 

هزینه ی استفاده از این شعر :

قرائت سوره قدر (تقدیم با امیرالمومنین حضرت علی بن ابی طالب (ع)) + قرائت سوره کوثر (تقدیم به بی بی جان حضرت فاطمه زهرا (س)) + قرائت سوره عصر ( تقدیم به مظلوم زمان حضرت ولی عصر (عج)) 

 

از اونجایی که این شعر مداحی هست اگر سبکش رو نیاز داشتید نظر بدید تا براتون قرار بدم روی وبلاگ

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۱۰:۴۶
محمد

بسم رب الزهرا (س)

از تمامی سادات معذرت میخوام که حضرت زهرا (س) رو مادر صدا میزنم.


امروز یه امتحان سخت داشتم ، از این جهت این امتحان سخت بود که معمولا کتاب های کامپیوتری رو ترجمه می کنن و اونم چه ترجمه ای ...

از یه طرف باید دو فصل کتاب رو می خوندم و از اونجایی که کتاب متنش روان نبود بعدش باید جزوه ی استاد رو میخوندم ( که جزوه هم چندان دلچسب نبود کل جزوه رو هم رفته شاید 20 خط بود ) و بعد از خوندن کتاب و جزوه و تجزیه تحلیل باید سوالاتی رو که دوستان هم کلاسی طراحی کرده بودند میخوندم (حدود 70 تا سوال مثلا نصفشون آسون نصفشون سخت) باز به کتاب و جزوه ی استاد ، سوالات دوستان شاهکار بود و بعضا قابل خوندن نبود

در حالی که داشتم از استرس منفجر میشدم پیش خودم گفتم بد نیست یه کمکی (استغاثه) از حضرت زهرا (س) بخوام ، قطعا بی جواب نمیمونه ... جاتون خالی یه کوچولو کمک خواستیم ، رفتم بیرون و برگشتم نشستم پای سیستم که سوالات رو بخونم ، توی ذهنم گفتم احتمالا از این 4 تا فایل سوال میده (یعنی 16 تا سوال از 70) ، نشستم یه بار دیگه همونا رو خوندم و رفتم سر جلسه و بله ... 

از 4 تا فایلی که خونده بودم 3 تاش توش امتحان اومد و من :))))))))))))))))))))))



پ.ن: گر نگاهی به ما کند زهرا / درد ما را دوا کند زهرا


اینم هدیه ی من به شما یه پس زمینه فوق العاده برای صفحه های hd


background_yazahra

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۷:۳۱
محمد


حرف رفتن مزن ای عشق ز غم میمیرم

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۳۸
محمد
ما را غم دوری حرم بس
ما را غم دور افتادن از شهدا بس
ما را همیشه عزاداری بهر تو بس
ما را همیشه مشکی پوشیدن به عشق تو بس
.
.
.

میخوام این پست رو کاملا دور از میدان سیاست بذارم ... از بس که روزانه اخبار خوندیم و دیدیم و تحلیل کردیم ( دور از جونتون) دیوونه شدیم

تو این چند روز اخیر پای سخنرانی بزرگانی چون دکتر حسن عباسی ، حجت الاسلام رسایی ( نماینده مجلس ) ، دکتر رحیم پور ازغدی و حجت الاسلام محمدیان نشستم و لذت بردم از سخنرانی این بزرگان ... و جای شما خالی نایب الزیاره ی شما بودیم مشهد آقا امام رضا علیه الاسلام
بریم سر اصل مطلب ...

این چند وقته هر موقع دلم گرفته و رفتم سراغ آهنگ بهتر نشدم که هیچ تازه تا مرز دغ کردن پیش رفتم ... و به این رسیدم که هیچی مثل مداحی و قرآن آرومم نمی کنه ... به خصوص قرآنی که با صوت احمد سعود باشه یا مداحی ای که آدم رو ببره تو خود حرم ... خلاصه بگم
یا حسین علیه الاسلام غیر از تو خیری از کسی ندیدیم




۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۳۹
محمد