^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

سلام
محمد هستم ، با وبلاگ جوجه دانشجو در خدمت شما
سعی میکنم مطالب درست و حسابی و بدون کپی پیست داخل وبلاگ بذارم
نظر یادتون نره خواهشا

هر جا که آید نام تو بی خود شوم از خویش تن
آید شب و روزی که من پایت بریزم جان و تن
(اینم طبع شعری من)

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «صدای شیعه» ثبت شده است

سبک مداحی : شور

هزینه: 14 صلوات

ثواب این شعر هدیه می شود به ارواح مطهر شهدا بخصوص شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی

جوونم فدات

به فدای یک لحظه نگات

جوونم فدات

به فدای تک تک نوکرات

جونم فدات جونم فدات

 

تنگه دلم

برا حرمت تنگه دلم

سخته خانوم

دوری از تو سخته خانوم

سخته خانوم سخته خانوم

 

دل من سنگه اما باز تنگه

حتی سنگم از دوری تو دلش تنگه

 

منو بخرم

یه شبی کربلا ببرم

منو بخرم

دمشق و سامرا ببرم

منو بخرم

به قصد نوکری ببرم

 

یا رقیه (س) بی بی سه ساله من

یا رقیه (س) تموم دارایی من

یا رقیه (س) همه دین و دنیای من

 

 

بر سینه میزنم که مبادا درون آن

غیر رقیه (س) جا کند هیچ عشق دیگری

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۴۱
محمد

مدح مولا علی (ع) که قبلا خداوند توفیق داده بود و سروده بودم

 

 

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند. هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد. 
هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛ و هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.» 
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.» 

بحارالانوار، ج 38، ص 196، حدیث 4 ------ امالی صدوق

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۵۹
محمد

سلام

در حیاط مسجد مقدس جمکران مشغول دعا و مناجات و توسل به محضر حضرت بقیه الله (روحی فداه) بودم که ناگهان سیدی با عظمت را دیدم با خود گفتم این سید از راه رسیده و شاید تشنه باشد به طرف او رفتم و لیوان آبی که در دستم بود به ایشان دادم . . .

وقتی لیوان را به ایشان دادم از او خواستم برای فرج امام زمان (ع) دعا بفرمانید.
ایشان پس از نوشیدن آب لیوان را به من پس داده و فرمودند:
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند اگر بخواهند دعا میکنند و فرج ما می رسد.

تا این را فرمودند من نگاه کردم دیدم آن حضرت در کنار ما نیستند و هر چه به اطراف نگاه کردم اثری از ایشان ندیدم که ناگاه متوجه شدم امام زمان (ارواحنا فداه) را ملاقات نموده ام.

(مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی)

****

یه بنده خدایی بود هر روز شمشیرش رو تیز میکرد و هی به امام زمان (عج) میگفت : امام زمان (عج) چرا ظهور نمیکنی ؟؟ ببین دارم شمشیرمو تیز میکنم ... دارم آماده میشم که توی رکاب تو شمشیر بزنم ... 

میگن یه شبی خواب دید که موعود فرارسیده و امام زمان (عج) ظهور کرده ... میان در خونش میگن : فلانی تو که شمشیرتو تیز میکردی و منتظر اومدن حضرت بودی بلندشو بریم یاری حضرت ... طرف میبینه انگار بحث جدیه ... الان باید بره بجنگه ... میگه : واقعیتش نمیدونم شمشیرمو کجا گذاشتم ، شما برید من پیداش که کردم خودم میام ...

****

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...! 

 

(جلیل صفربیگی)

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۰۰
محمد

این داستان واقعی است ... فقط شامل کمی تغییرات شده

 

 

طبق معمول خونه ریخته بهم بود ... پاسورا یه طرف ریخته بودن ... قلیون یه طرف ... تلوزیون (ماهواره) روشن بود و داشت سر و صدا میکرد ... خونه مجردیه دیگه ... بخور و بریز و بپاش 

خودمم سرگرم بودم ... یکم به ماهواره نگاه میکردم و یکم به گوشی ... همین طور مشغول بودم که یه دفعه آیفون خونه به صدا در اومد ...

پیش خودم گفتم : کیه الآن نصف شبی ... من که به کسی نگفته بودم بیاد ...

رفتم و آیفون رو برداشتم ... گفتم : بله ... توی مانیتور آیفون دیدم یه جوون خوشگل و خوش قد و بالاس ... تعجب کردم با خودم گفتم : از رفیقام که نیس ... تا حالا هم که ندیدمش ... پس یعنی کیه ؟

گفت : سیدمهدیم میشه بیام بالا ؟؟

یه نگاه به خونه انداختم دیدم اوضاع بدجور بی ریخته ... بهش گفتم : مشکلی نیست یکم صبر کنین تا بیام درو باز کنم ... آیفون رو گذاشتم و شروع کردم به جمع کردن خونه ... هر چیزی رو که میدیدم شاید به چشمش جالب نیاد رو جمع کردم ... بعدشم دویدم پشت در و درو باز کردم ...

دیدم کسی پشت در نیست ... دویدم تو کوچه و تو کوچه رو نگاه کردم ... پیش خودم گفتم : نکنه رفتش ... زشت شد اینجوری 

دیدم ته کوچه داره میره ... داد زدم : آسد پس کجا داری میری ؟ بیا بالا پس ... روشو برگردوند طرف من ... دیدم صورتش خیسه اشکه ...

بهم گفت : در خونه همتونو زدم ولی کسی راهم نداد تو خونش ...

 

 

 

پ.ن: داستان برگرفته از کلیپ پایینه 

https://as6.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/9708800fe45ac438dae32b2d47d6a3269919860-360p__13168.mp4

 

پیشاپیش ولادت با سعادت حضرت مهدی موعود (عج) بر همه شما عزیزان و بخصوص شیعیان آن حضرت مبارک باد .

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۷
محمد

http://dl.zakerin.ir/Media/files/Maddahi/HaajMahdiAkbari/1392/Fatemieh/Akbari-Fatemieh2Karaj1392[05].mp3

 

سلام مداحی بالا رو گوش بدین ... 

بنده حقیر رو از دعاتون بی نصیب نفرمایید ...

 

 

 

ثواب این پست برسه به رفیقم آقا جواد ( شهید جواد محمدی )

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمد

سلام

سال نو مبارک باشه

سال 97 به لطف خدا یه سال خیلی خوبی برای من بود ...

از شروع سال توی دهلاویه تا اربعین کربلا و بعدش مشهد و آخرش هم پایان سال با خادم الشهدا ...

ان شاالله امسال سال ظهور امام زمان (عج) باشه و ما هم لایق سربازی ایشون بشیم ...

نوزادها ، جوون شدن ... جوونا پیر شدن ... پیرها مردن ولی داغ ظهور تو بر دل ما ماند ...

 

خب بریم سراغ سوتی یکی از دوستان عزیز ...

جایی بودیم با بچه ها و گرم صحبت کردن همین طور که داشتیم صحبت می کردیم ، یکی از بچه ها که چار-پنج تا گونی پشت سرش بود پرید بالا که بشینه روی گونی ها ... و اونجا بود که یه دفعه ما دیدیم بنده خدا محو شد ، بعد که نگاه کردیم دیدم پخش شده روی زمین و نمیتونه از جاش بلند بشه ، آخه حواسش نبود گونی های پشت سرش سبزی خشک شده هستن نه لوبیا :)))

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۲۹
محمد

کار رسید به جنگ تن به تن ... اولین نفر از سپاه دشمن جلو اومد ... (خیلی معروف بود ، برا خودش بزن بهادری بود ، همه می شناختنش ... اسمش که میومد مو به تن همه سیخ میشد ... ) وسط میدون که رسید شروع کرد رجزخونی کردن و حریف طلبیدن ... همه سپاه خودی داشتن به هم نگاه میکردن و کسی جرات نداشت از جاش تکون بخوره ، چه برسه بخواد بره میدون ... حیدر که جثه ی کوچیکی هم داشت و سنش هم زیاد نبود وقتی دید همه ترسیدن رفت پیش فرمانده و گفت : لطفا بهم اجازه بدید برم میدون ... فرمانده گفت : نه حیدر بذار ببینم کسی دیگه نیست ... فرمانده به هرکسی نگاه می کرد اون شخص خودشو به بیراهه میزد و سرشو مینداخت پایین ... حیدر بازم به فرمانده گفت : خواهش میکنم بذارید من برم میدون ... فرمانده گفت : نه بذار یه نگاه دیگه به لشکر بندازم ببینم کسی نیست ... بازم همون اتفاق افتاد و همه سرشون رو انداختن پایین ... حیدر بازم به فرمانده گفت : خواهش میکنم فرمانده ، خواهش میکنم بذار برم میدون ... دشمنا دارن بهمون میخندن ...  فرمانده اینبار موافقت کرد و گفت : برو ، برو به امان خدا ... مواظب خودت باش ... حیدر که از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید گفت : چشم فرمانده ، قول میدم پیروز بشم ...

وقتی رفت میدون گنده لات سپاه دشمن بهش گفت : برو بچه ، برو که تو قد این حرفا نیستی ، اینجا جای تو نیست ... آخه من با تو بجنگم ؟؟؟

حیدر گفت : جنگیدن با من مرد میخواد ... مردی بیا جلو 

گنده لات هم گفت : باشه خودت خواستی ... پس بگو حلواتو بپزن ...    و حمله برد به سمت حیدر ...

حیدر توی درگیری شمشیر گنده لات رو ازش گرفت اونو زد روی زمین ... گنده لات که خیلی بهش برخورده بود ... تف کرد به صورت حیدر ... حیدر عصبانی شد ولی یه دوری دور گنده لات زد تا عصبانیتش فروکش کنه و بعد رفت سمت اون گنده لات و با یه ضربه کارش رو تموم کرد ...

 

 

 

پ.ن : به لطف خدا ادامه دارد ...

 

 

 

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۷ ، ۲۲:۱۶
محمد

بسم رب الحیدر

 

تو هارونی و من موسی

پیمبر نیستی ، تنها

امام مسلمینی تو

فدایت دخترم زهرا (س)

 

فدای دخترم زهرا (س)

تمام مردم دنیا

شود هم نام تو ، حیدر

علی اکبر گل لیلا

 

تویی اول تویی آخر

تویی باطن تویی ظاهر

تو با حقی و حق با تو

تو در جنگاوری ماهر

 

ز تیغ ذوالفقار تو 

امانی نیست دشمن را

به هنگام رجزهایت

قراری نیست دشمن را

 

چه عمرو باشد و سفیان

چه باشد جمله از رندان

شود مانند عمرِعاص

برای حفظ جان ، عریان

 

ثواب این چند بیت شعر برسه برای سلامتی و عاقبت بخیری حاج احمد متوسلیان

 

اگر خدا قابل بدونه این شعر رو به لطف و کرم اهل بیت علیهم السلام گفتم (خدا توفیقمون بده بازم ادامه میدیم)

 

هزینه ی استفاده از این شعر :

قرائت سوره قدر (تقدیم با امیرالمومنین حضرت علی بن ابی طالب (ع)) + قرائت سوره کوثر (تقدیم به بی بی جان حضرت فاطمه زهرا (س)) + قرائت سوره عصر ( تقدیم به مظلوم زمان حضرت ولی عصر (عج)) 

 

از اونجایی که این شعر مداحی هست اگر سبکش رو نیاز داشتید نظر بدید تا براتون قرار بدم روی وبلاگ

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۱۰:۴۶
محمد
این پست ویژه ی سپاس گزاری از بچه های عزیز و با مرامیه که :

1- در اقدامی عالی و به موقع با کمک خداوند سربازان یا همون کماندوهای آمریکایی رو دستگیر کردند و نشون دادند بهتره برن سراغ همون هالیوود و اونجا ادعا کنن
 
2- اون عزیزانی که با کف دست گرفتن جونشون ( اعم از ایرانی ، لبنانی ، افغانی و سوری ) شهر های الزهرا و نبل را رفع حصر کردند و نه تنها دل شیعیان این دو شهر بلکه دل کل شیعیان دنیا رو شاد کردند.

تبریک میگم تبریک میگم
تبریک میگم تبریک میگم
تبریک میگم تبریک میگم




 
۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۵۴
محمد
ما را غم دوری حرم بس
ما را غم دور افتادن از شهدا بس
ما را همیشه عزاداری بهر تو بس
ما را همیشه مشکی پوشیدن به عشق تو بس
.
.
.

میخوام این پست رو کاملا دور از میدان سیاست بذارم ... از بس که روزانه اخبار خوندیم و دیدیم و تحلیل کردیم ( دور از جونتون) دیوونه شدیم

تو این چند روز اخیر پای سخنرانی بزرگانی چون دکتر حسن عباسی ، حجت الاسلام رسایی ( نماینده مجلس ) ، دکتر رحیم پور ازغدی و حجت الاسلام محمدیان نشستم و لذت بردم از سخنرانی این بزرگان ... و جای شما خالی نایب الزیاره ی شما بودیم مشهد آقا امام رضا علیه الاسلام
بریم سر اصل مطلب ...

این چند وقته هر موقع دلم گرفته و رفتم سراغ آهنگ بهتر نشدم که هیچ تازه تا مرز دغ کردن پیش رفتم ... و به این رسیدم که هیچی مثل مداحی و قرآن آرومم نمی کنه ... به خصوص قرآنی که با صوت احمد سعود باشه یا مداحی ای که آدم رو ببره تو خود حرم ... خلاصه بگم
یا حسین علیه الاسلام غیر از تو خیری از کسی ندیدیم




۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۳۹
محمد

سلام به سروران گرامی و دوستان عزیز ببخشید کلی حرف دارم بزنم ولی به خاطر کم بودن وقت نمی تونم از این بابت هم معذرت می خوام.


1- متاسفانه نه تنها کربلا قسمتم نشد ( جای رو سفیدا جای رو سیاها نیس ... ) بلکه مشهد هم قسمتم نشد ... و دیدار با امام خامنه ای را هم از دست دادم ( یعنی اوج بی لیاقتی ) واقعا نمی دونم چی بگم جز اینکه .... نبودم لایق دیدار خودم میدانم :((


پ.ن : دیدار با حضرت آقا رو لغو کردم که به مشهد برسم ... مشهدمون لغو شد :((


2- انتخابات اسفندماه رو جدی بگیرید به خصوص انتخابات مجلس خبرگان رو که یه سری افراد دارند با نام و خاطرات امام خمینی (ره) خودشون رو بالا می برن ... دیگه معلومه کی رو میگم ...

 2.1 - آقای هاشمی رفسنجانی گفتند : سید حسن خیمنی علامه است ...

آقای هاشمی سوال دارم : الف ) علامه رو میشه تعریف کنین که ما بدونیم به کی میگن علامه

ب ) شما خودتون تنهایی تصمیم گرفتید ایشون علامه هستند یا اینکه امسال پاییز دسته جمعی این تصمیم رو گرفتید؟


پ.ن: از کسی که رو صندلی چند میلیونی میشینه (سخنرانی دکتر حسن عباسی ) انتظار نداشته باشید من و شمایی رو که رو زمین میشینیم رو درک کنه و به دردمون برسه :0


3- از همه ی کسانی که برای کشتار مردم فرانسه شمع روشن کردند و برای کشتار مردم لبنان و کشتار بی رحمانه ی مردم نیجریه سکوت کردند خسته نباشید میگم ...


پ.ن : البته اینا همونایی هستند که می گفتند بسیجی ها و سپاهی ها تو این مملکت فقط مفت خوری می کنن ... که صرفا جهت اطلاع بگم تا جایی که من میدونم تا امروز 5/10/94 ( شنبه ) استان اصفهان 23 شهید مدافع حرم ( که همه بسیجی و سپاهی بودن ) تقدیم ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام کرده ...




 آدرس پیج اینستاگرام بنده :

7lovely.blog.ir

به اسم مجنون الحسین علیهم السلام



نهم دی ماه گرامی باد.


۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۵
محمد

سلام امروز میخوام سه تا پست رو مختصر و مفید توی یه پست بذارم

1- کربلا

فقط بگم خیلی خیلی دل تنگ کربلا هستم حدودا پنج سال پیش رفتم اونم تو عید نوروز (بیچاره اونکه حرم رو ندیده / بیچاره تر اون که دید کربلاتو ) و اینکه رفیقام رفتن یا دارن میرن کربلا و من موندم و یک دل بیتاب ... فقط منتظرم ان شا الله مرزها باز بشه که ما بدون ویزا و پاسپورت بریم کربلا ... دیگه خدا بزرگه

2- مشهدالرضا کربلای ایران

وقتی دیدم که انگار بدجوری ایستادن پای حرفشون و میگن فقط با پاسپورت میشه رفت کربلا ، منی که وقت نداشتم برم پاسپورت درست کنم یکمی دلسرد شدم ... ولی خدا یه راهی جلوم باز کرد و اون این بود که ان شا الله 17 آذر با دانشگاهمون میریم پیاده روی مشهد آقامون رضا علیه السلام ( احتمالا قبلش یه پست میذارم )

3- دخترهای (زن های ) مرد تر از مرد

در جریان نام نویسی برای پیاده روی مشهد ، بعضی از دخترای دانشگاه نشون دادن که از بعضی از مردنماها خیلی مردترند برای اینکه اون موقع که ما دنبال هم سفر می گشتیم اونا داشتن سعی می کردن دومین اتوبوس شون رو پر کنن

حالا برای چی مرد تر؟؟

چون جواب بعضی از دوستان این بود که ما تو مسیر خسته میشیم و نمیتونیم راه بریم ...

بوووووووووو کی حال داره ...



پ.ن :

در ره یار گر کند سرزنش ها خار مغیلان غم مخور (حافظ شیرازی )


الهم ارزقنا زیارت ائمه المعصومین علیهم السلام و شفاعتهم

۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۴
محمد