^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

سلام
محمد هستم ، با وبلاگ جوجه دانشجو در خدمت شما
سعی میکنم مطالب درست و حسابی و بدون کپی پیست داخل وبلاگ بذارم
نظر یادتون نره خواهشا

هر جا که آید نام تو بی خود شوم از خویش تن
آید شب و روزی که من پایت بریزم جان و تن
(اینم طبع شعری من)

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

این داستان واقعی است ... فقط شامل کمی تغییرات شده

 

 

طبق معمول خونه ریخته بهم بود ... پاسورا یه طرف ریخته بودن ... قلیون یه طرف ... تلوزیون (ماهواره) روشن بود و داشت سر و صدا میکرد ... خونه مجردیه دیگه ... بخور و بریز و بپاش 

خودمم سرگرم بودم ... یکم به ماهواره نگاه میکردم و یکم به گوشی ... همین طور مشغول بودم که یه دفعه آیفون خونه به صدا در اومد ...

پیش خودم گفتم : کیه الآن نصف شبی ... من که به کسی نگفته بودم بیاد ...

رفتم و آیفون رو برداشتم ... گفتم : بله ... توی مانیتور آیفون دیدم یه جوون خوشگل و خوش قد و بالاس ... تعجب کردم با خودم گفتم : از رفیقام که نیس ... تا حالا هم که ندیدمش ... پس یعنی کیه ؟

گفت : سیدمهدیم میشه بیام بالا ؟؟

یه نگاه به خونه انداختم دیدم اوضاع بدجور بی ریخته ... بهش گفتم : مشکلی نیست یکم صبر کنین تا بیام درو باز کنم ... آیفون رو گذاشتم و شروع کردم به جمع کردن خونه ... هر چیزی رو که میدیدم شاید به چشمش جالب نیاد رو جمع کردم ... بعدشم دویدم پشت در و درو باز کردم ...

دیدم کسی پشت در نیست ... دویدم تو کوچه و تو کوچه رو نگاه کردم ... پیش خودم گفتم : نکنه رفتش ... زشت شد اینجوری 

دیدم ته کوچه داره میره ... داد زدم : آسد پس کجا داری میری ؟ بیا بالا پس ... روشو برگردوند طرف من ... دیدم صورتش خیسه اشکه ...

بهم گفت : در خونه همتونو زدم ولی کسی راهم نداد تو خونش ...

 

 

 

پ.ن: داستان برگرفته از کلیپ پایینه 

https://as6.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/9708800fe45ac438dae32b2d47d6a3269919860-360p__13168.mp4

 

پیشاپیش ولادت با سعادت حضرت مهدی موعود (عج) بر همه شما عزیزان و بخصوص شیعیان آن حضرت مبارک باد .

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۷
محمد

سلام

اینبار سوتی خودم رو میخوام براتون بگم ... :))

 

جاتون خالی یه جشن خیلی خوب گرفته بودیم و حسابی دوستان و هیات های دیگه رو دعوت کرده بودیم ...

از قضا صاحب مجلس که هیات خونشون برگزار شده بود چندنفر مهمون ویژه داشتن ... این مهمون های ویژه از کربلا تشریف آورده بودن ( از جمله کسایی هستن که اربعین در خونشون روی زوار بازه ) 

جاتون حسابی خالی ... مجلس شروع شد و کم کم حسابی به دست زدن گرم شدیم ...

بالاخره مداح اشاره کرد بلند بشید و دست بزنید ... ما هم که از خدا خواسته ... همین طور داشتیم دست میزدیم که دیدم یه نفر جلوی من انگار دست نمیزنه داره یه کار دیگه میکنه ... فکر کردم داره مسخره بازی در میاره و از بچه های خودمونه ... چشمتون روز بد نبینه ... زدم سرشونش و گفتم : داداش پارتی نیستا ... این مسخره بازیا چیه درمیاری ...

یه دفعه رفیقم گفت : فلانی ... گفتم : بله .. گفت : عراقیه عراقیه ...

 

هیچی دیگه ... من که تصمیم گرفتم تو اوج خداحافظی کنم :))))

 

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۵۲
محمد

چند سال پیش بود که پیش یکی از اساتید رزمی که خیلی هم قبولش داشتم و دارم کلاس میرفتم ...

اون موقع یه سری از دوستان میومدن و بهم میگفتن : آخه اینم شد استاد ؟؟ اصلا کی به این مدرک مربیگری و کمربند داده ؟؟  و به من می خندیدن و مسخره میکردن ...

منم که بیخیال ، میگفتم : باشه شما راست میگید ... و به کار خودم ادامه میدادم ...

تا اینکه من رفتم دانشگاه راه دور و بعد از چند وقت که برگشتم دیدم دوستان دارن از کلاس های رزمی که براشون گذاشته شده حرف میزنن و تعریف میکنن ...

بلههههه و اونجا بود که فهمیدم دارن از استاد ما و فنونی که بلده حرف میزنن و برای بقیه پز میدن ...

اونجا بود که من گفتم : اون وقت که شما منو و استادم رو مسخره میکردید من شاگردش بودم پس پیش من پز ندید لطفا 

 

 

پ.ن: از روی ظاهر دیگران قضاوت نکنیم ... 

درسته استاد من قد و هیکل درشتی نداشت ولی قد و هیکل درشت ها بهش میگفتن استاد

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۵۴
محمد

سلام

از اونجایی که به نظرات مخاطبین وبم اهمیت میدم ، میخواستم ازتون یه سوالی بپرسم ...

یه سری اتفاقات ، داستان ها ، وقایع و اینایی هست توی زندگی که برای آدم اتفاق میافته ... در کل میشه گفت یه سری مطالب یهویی 

از این مطالب یهویی بذارم یا نه ؟؟

 

 

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۵۸
محمد

سلام

اعیاد پیشین و پسین مبارک باشه

 

آیا کسی هست که مرا یاری کند؟؟ آیا کسی هست که برنامه نویسی بلد باشه؟؟

برنامه نویسی b4a یا php

 

کمکککککککککککککککککک .... خداااااااااااااااا

 

نتیجه تصویری برای گریه مرد

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۴۳
محمد

http://dl.zakerin.ir/Media/files/Maddahi/HaajMahdiAkbari/1392/Fatemieh/Akbari-Fatemieh2Karaj1392[05].mp3

 

سلام مداحی بالا رو گوش بدین ... 

بنده حقیر رو از دعاتون بی نصیب نفرمایید ...

 

 

 

ثواب این پست برسه به رفیقم آقا جواد ( شهید جواد محمدی )

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمد

سلام

سال نو مبارک باشه

سال 97 به لطف خدا یه سال خیلی خوبی برای من بود ...

از شروع سال توی دهلاویه تا اربعین کربلا و بعدش مشهد و آخرش هم پایان سال با خادم الشهدا ...

ان شاالله امسال سال ظهور امام زمان (عج) باشه و ما هم لایق سربازی ایشون بشیم ...

نوزادها ، جوون شدن ... جوونا پیر شدن ... پیرها مردن ولی داغ ظهور تو بر دل ما ماند ...

 

خب بریم سراغ سوتی یکی از دوستان عزیز ...

جایی بودیم با بچه ها و گرم صحبت کردن همین طور که داشتیم صحبت می کردیم ، یکی از بچه ها که چار-پنج تا گونی پشت سرش بود پرید بالا که بشینه روی گونی ها ... و اونجا بود که یه دفعه ما دیدیم بنده خدا محو شد ، بعد که نگاه کردیم دیدم پخش شده روی زمین و نمیتونه از جاش بلند بشه ، آخه حواسش نبود گونی های پشت سرش سبزی خشک شده هستن نه لوبیا :)))

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۲۹
محمد