^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

جوجه ها رو آخر پاییز می شمارن ...

^_^ جوجه دانشجو ^_^

سلام
محمد هستم ، با وبلاگ جوجه دانشجو در خدمت شما
سعی میکنم مطالب درست و حسابی و بدون کپی پیست داخل وبلاگ بذارم
نظر یادتون نره خواهشا

هر جا که آید نام تو بی خود شوم از خویش تن
آید شب و روزی که من پایت بریزم جان و تن
(اینم طبع شعری من)

طبقه بندی موضوعی

۴۳ مطلب با موضوع «صدای دانشجو» ثبت شده است

سر کلاس فیزیک بودیم استاد داشت بهمون درس میداد ... وقتی مبحث مورد نظر تموم شد یه سوال نوشت روی تابلو و گفت : کی میاد مسئله رو حل کنه مثبت بگیره؟ یکی از بچه ها دستشو گرفت بالا و با کلی ذوق و شوق و بلدم بلدم رفت پای تابلو ...

مسئله و بحث در مورد دیاگرام نیروها بود ... اون طرف همین طور که داشت مسئله رو حل میکرد توضیح هم میداد همین طور در حین توضیح دادن گفت : خب حالا نوبت اینه که ما دیافراگم نیروها رو حساب کنیم ...

همین طور داشتیم می خندیدم که یکی از بچه ها گفت : دیافراگمت تو حلقم !!

۱۶ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۰۸
محمد
دقیق نمی دونم کجای کارم میلنگه ؟؟!!! دقیقا چه کاری کردم که دارم چوبشو می خورم ؟؟؟!!! شاید ...
تا اواخر شهریور سال پیش خوب بود آخه قم بودم کنار حضرت معصومه (س) ، فاصله ای هم با جمکران نداشتم حدود یه ربع راه بود.
با کلی رفیق باحال کلی انسان ( همونا که میگن انسانم آرزوست از این رفقا احتیاج دارن )
ای کاش نتیجه ی کنکور رو نگاه نمی کردم تا شاید الآن هم توی حوزه مشغول درس خوندن بودم ... :((
از وقتی پام رو از حوزه گذاشتم بیرون (که اونم فقط به خاطر علاقه ی خیلی زیادم به رشته ی کامپیوتر بود) متاسفانه دیگه نه قمی نه جمکرانی نه مشهدی نه کربلایی ... هیچی فقط هیچی
به قول یکی از رفقا می گفت با بیرون اومدن از حوزه نون خودتو بریدی ...
اون موقع داغ بودم نمی فهمیدم چی میگه ولی حالا ....

 

پ.ن : ولی خدا را شکر هنوز شهدا بهم پشت نکردند ...
۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۸
محمد
سلام
تو این پست خواهشا فقط به سوالات من جواب بدید.
 ممنون
1- کلیت وبلاگم چطوره؟

2- بین دو تا پست گیر کردم کدوم رو اول بذارم ؟؟
اول : یه پست سوتی صوتی تصویری دارم فوق العادس تو اردو راهیان نور اتفاق افتاده
دوم : یه مطلب جنجالی
3- آیا به نظر شما خوبه یه بخش به نام "از لاک جیغ تا خدا" به وبم اضافه بشه؟
4- آیا به نظر شما خوبه یه بخش به نام "تشیع" به وبم اضافه کنم؟

خواهشا در نظرات این پست فقط به سوالام پاسخ بدید
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۵
محمد

سلام

این پست رو بنا به درخواست یکی از بینندگان وبم می گذارم.

یه جوریایی دنبال بهونه می گشتم برای این جور پست

چند نکته :

اولا این صوت روضه ی حضرت رقیه (س) هستش

دوما روضه ی حضرت رقیه (س) مسلما سنگینه کسی که تحمل نداره گوش نکنه

سوما هر کی گوش کرد التماس دعا




دریافت
حجم: 6.36 مگابایت

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۲
محمد

کلاس اول دبیرستان بودیم ... با بچه ها دور هم نشسته بودیم و داشتیم صحبت می کردیم ... فکر کنم بحث همین طور شوخی شوخی وارد حکم های قوه قضاییه شد ... فقط خوب یادمه یکی از بچه ها گفت : اگه یه شخصی فلان کار رو بکنه (دقیق یادم نیست ) حکمش چیه؟؟ یعنی قاضی چه حکمی براش میبره؟

هر کسی یه چیزی می گفت تا این که یکی از دوستان یه حکم جدید وارد احکام قضایی کرد گفت : خب این با این جرم سنگینش معلومه دیگه ... براش شیش ماه حبس ابد میبرن ... داشتیم به این سوتی می خندیدیم که یکی دیگه با لحن کاملا جدی گفت : نه خیر شیش سال اعدام داره ...

دیگه بچه ها از خنده نمی دونستند چیکار کنن ... کلا فضا رو صدای خنده ی بچه ها برداشته بود ...

پ.ن : انصافا تا حالا اینو نشنیده بودید ها ...

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۳۵
محمد

هر موقع که یادش افتادم و گفتم : ای کاش پیشش بودم ... خواستم برآورده شده ... حالا از چند ساعت تا چند روز دیگه

پریروز داشتم پستی در مورد تشییع شهدا ، توی شهر اصفهان مطلبی می خوندم ... مطلب رو که خوندم زیر مطلب توی نظرات نوشتم :

ولی هیچ قطعه ای توی گلستان شهدای اصفهان مثل قطعه حاج حسین خرازی نیست ....

دیروزرفته بودم اصفهان برای کلاس ... وقتی به محل رسیدم تازه فهمیدم الکی 40 - 30 کیلومتر کوبیدم اومدم اصفهان چون کلاس برگزار نمیشد ... عصبانی از این که از خوابم زدم با کلی استرس که دیر نرسم سر کلاس اومدم ... ولی حالا میگن کلاس نیست ...

بالاخره دل رو زدم به دریا زنگ زدم آدرس گلستان شهدا رو پرسیدم و راه افتادم ... پیاده یک ساعتی تو راه بودم ( از چار باغ بالا تا گلستان شهدا ) و بالاخره رسیدم ... و یکراست رفتم سراغ قطعه ی شهید خرازی ...

جاتون خالی یه زیارت درست و حسابی کردم ... از شهید خرازی و شهید کاظمی تا شهدای افغانِ مدافع حرم و شهید افشار ... حسابی دور گلستان شهدا تاب خوردم ... و خدا را شکر که تونستم بازم برم زیارت قبور شهدا

آره واقعا هر موقع که از خدا خواستم برم پیش حاج حسین خرازی رفتم و از این بابت خیلی خوشحالم که دست رد به سینم نمیزنن

(حاج حسین خرازی که بنده ی رو سیاهی مثل من رو قبول کنه ... پس از اربابش حسین (ع) توقع بیشتری دارم و به طبع بیشتر از امام حسین (ع) از خدا توقع دارم ... اون مهربون بی حد و مرز )



پ.ن : نمیدونم برای شما هم این طوره یا نه ... ولی برای من قطعه شهید خرازی و شهید کاظمی آرامش خاصی داره آرامش فوق العاده خاص

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۶
محمد
سوم راهنمایی بودیم ... ردیف آخر می نشستم کنار محمدرضا دوستم ... کلاس ریاضی بود ...
کلاس خسته کننده ای بود ... محمدرضا به من گفت : من یکمی میخوام بخوابم ...
خلاصه سرشو گذاشت روی میز طوری که صورتش رو به تخته سیاه بود ...
معلم که دور کلاس تاب میخورد آروم آروم اومد ته کلاس ... دقیقا جایی که ما بودیم ...
یه نگاه به من انداخت و گفت : فلانی از این محمدرضا (فامیل اون بنده خدا را گفت ) یاد بگیر ببین چه قشنگ به درس گوش میده ... !!!!



پ.ن : هنوزم که هنوزه با رفیقم یادمون که میافته به اون قضیه خندمون میگیره
۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۳
محمد

سلام

دیروز اومدم توی اینترنت که هم یه سری به وبم زده باشم هم دنبال چند تا کلیپ بودم که یک دفعه به یه اطلاعیه برخورد کردم ...

مسابقه ی بزرگ وبلاگ نویسی

"منِ امروز ، 10 سال قبل"

هیات داوران ....


سوال مسابقه در کل میگه : اگه با همه چیزهایی که الآن میدونی و با فرض اینکه بتونی گذشته ی خودتو تغییر بدی به ده سال پیش برگردی چیکار می کنی؟

.

.

.

اول سوالش برام پیش پا افتاده بود ولی یکمی که فکر کردم به خودم گفتم : حالا خارج از بحث مسابقه واقعا چیکار می کردی؟

تازه اون موقع بود که بیشتر رفتم تو فکر ...

فکر می کردم اصلا ده سال قبل کی بود؟

اصلا من چند سالم بود؟

اتفاقات مهم زندگی من توی اون سال چی بود؟




حالا واقعا جواب شما چیه؟




پ.ن : آدرس www.mihanblog.com

شما هم توی این مسابقه شرکت کنید ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۰
محمد


نمی دونم شاید قبلا شنیده باشید یه سری گناه داریم فردی یه سری دیگه گناهان اجتماعی هستند ...

گناهان فردی فقط به خود فرد ضرر می زنن ولی گناهان اجتماعی همون طور که از اسمش پیداست نه تنها به خود فرد بلکه به اجتماع هم ضرر می زنن ....

مثلا در مورد عکس بالا میخوام بگم که ای خواهر من .... ای خانوم .... ای بزرگوار ... یا حالا هر چی دوست داری 

گوهر وجودتو به نمایش نذار خواهشا ... حالا یا به عباراتی دیگه :

مروارید توی صدف زیباست ...

برای گوشی های گرون قیمت محافظ میگیرن که ضربه خورد نشکنه ...

برای ماشین گرون قیمت یه پارکینگ باید وجود داشته باشه یا حداقل یه چادری که روش کشیده بشه ...

این کاری که بعضی از شماها انجام میدید به جامعه ضرر می زنه ... یعنی اینکه اون آقا پسری که شما رو با اون وضع غیرقابل وصف می بینه داره زجر می کشه ... و بعدش هزار و یک گناه نکرده را مرتکب میشه ...

در یک کلام به قول شهدا : خواهرم چادرت را ...



۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۲
محمد
سر کلاس مطالعات اجتماعی بودیم (یادش بخیر) معلممون داشت در مورد شغل ها و انواع اون ها صحبت می کرد ...
گفت : شغل کاذب داریم مثل سیگار فروشی ... خب حالا شما چند تا مثال بزنید ...
یکی از بچه ها بلند شد و گفت : کوپون فروشی و سرقت و کافه داری و قاچاق سرقت ...
یعنی وقتی اینو گفت : کل کلاس رفت رو هوا ...



پ.ن : یعنی تا حالا این یکی رو نشنیده بودید ها " قاچاق سرقت "
۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۱
محمد





مدت زمان: 35 ثانیه
دریافت
حجم: 853 کیلوبایت
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۵
محمد

جمعه ها مثل ابر می گذرند ولی صاحبشان نمی آید ...

جمعه ها می آیند و می روند و ما انگار نه انگار که کسی منتظرمان است ...

جمعه ها مظلومانه می گذرند و نامه ی عمل ما به دست صاحبمان می رسد و ...

بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت

چه مقدار بی تاب و بیمار یاری

به شانه کشیدی غم سینه اش را

و یا چون بقیه تو سربار یاری

اگر یک نفر را به او وصل کردی

برای سپاهش تو سردار یاری



پ . ن : خدایا تو را به اِنتظار منتَظَر در ظهور تعجیل بفرما ...

الهی آمین

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۱
محمد