هر موقع که یادش افتادم و گفتم : ای کاش پیشش بودم ... خواستم برآورده شده ... حالا از چند ساعت تا چند روز دیگه
پریروز داشتم پستی در مورد تشییع شهدا ، توی شهر اصفهان مطلبی می خوندم ... مطلب رو که خوندم زیر مطلب توی نظرات نوشتم :
ولی هیچ قطعه ای توی گلستان شهدای اصفهان مثل قطعه حاج حسین خرازی نیست ....
دیروزرفته بودم اصفهان برای کلاس ... وقتی به محل رسیدم تازه فهمیدم الکی 40 - 30 کیلومتر کوبیدم اومدم اصفهان چون کلاس برگزار نمیشد ... عصبانی از این که از خوابم زدم با کلی استرس که دیر نرسم سر کلاس اومدم ... ولی حالا میگن کلاس نیست ...
بالاخره دل رو زدم به دریا زنگ زدم آدرس گلستان شهدا رو پرسیدم و راه افتادم ... پیاده یک ساعتی تو راه بودم ( از چار باغ بالا تا گلستان شهدا ) و بالاخره رسیدم ... و یکراست رفتم سراغ قطعه ی شهید خرازی ...
جاتون خالی یه زیارت درست و حسابی کردم ... از شهید خرازی و شهید کاظمی تا شهدای افغانِ مدافع حرم و شهید افشار ... حسابی دور گلستان شهدا تاب خوردم ... و خدا را شکر که تونستم بازم برم زیارت قبور شهدا
آره واقعا هر موقع که از خدا خواستم برم پیش حاج حسین خرازی رفتم و از این بابت خیلی خوشحالم که دست رد به سینم نمیزنن
(حاج حسین خرازی که بنده ی رو سیاهی مثل من رو قبول کنه ... پس از اربابش حسین (ع) توقع بیشتری دارم و به طبع بیشتر از امام حسین (ع) از خدا توقع دارم ... اون مهربون بی حد و مرز )
پ.ن : نمیدونم برای شما هم این طوره یا نه ... ولی برای من قطعه شهید خرازی و شهید کاظمی آرامش خاصی داره آرامش فوق العاده خاص